۱۰- خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسيدن آدرس نبود.
۹- خدا مي دونست يه روزی آدم نياز داره يک کسی کنترل تلويزيون رو بهش بده.
۸- خدا مي دونست که آدم هيچ وقت خودش وقت دکتر نمي گيره!
۷- خدا مي دونست اگه برگ انجير آدم تموم بشه، هيچ وقت خودش برای خودش يکی ديگه نمی خره.
۶- خدا می دونست كه آدم يادش ميره آشغالا رو بيرون ببره.
۵- خدا مي خواست آدم بارور و تكثير شود ، اما خدا می دونست كه آدم تحمل درد زايمان رو نداره.
۴- خدا می دونست كه مانند يك باغبون ، آدم براي پيدا كردن ابزارهاش نياز به كمك داره.
۳- خدا می دونست كه آدم به كسي براي مقصر دونستش براي موضوع سيب يا هر چيز ديگري نياز داره.
۲- همونطور كه در سخنان گذشته آمد ه است : براي يك مرد خوب نيست تنها بماند.
و سرانجام دليل شماره يك
۱- خدا به آدم نگاه كرد و گفت : من بهتر از اين هم مي تونم خلق كنم.....